گاهی برای بعضی چیزا به شدت تلاش کردین و به نتیجه ای نرسیدین، میدونید دیگه تلاش کردن فایده ای نداره و تلاش بیشتر فقط آسیب زدن به خودتون و افراد دیگست؛ در اين شرایط باید دست بردارید و از اون مسیر خارج بشید. با یه مثال حرفم رو توضيح میدم، فرض کنید در یک مکان هستيد که مثل بهشته. مثلا یه معبد رو تصور کنین، با اینکه عاشق اون مکان هستید اما شما به دلایلی با یک حس درونی میدانید که آنجا رو بايد ترک کنید چون اگه اين کار رو نکنید هم به خودتون آسیب زدید و هم به اون مکان زیبا و باید اين کار رو با علم به این انجام بدید که دیگه هرگز در آن مکان نخواهید بود.
با آن خداحافظی كنید، این کار بسیار سخت است، گاهی شاید اگر به شما بگن خود را بُكشید خیلی براتون راحت تر باشه. زمان هیچ کاری رو برای بهتر شدن احساساتتون نخواهد کرد و شما مجبورید که رها کنید. گاهی اين رهایی طوری است که ديگر یکدیگر را ملاقات نمیکنید و گاهی ممكن است بارها در مسیر یکدیگر قرار بگیرید. باید بدانید گاهی برخی مسائل و مشکلات با اصرار ورزیدن حل نمی شوند. این کار تنها انرژی شما را تحلیل می برد. گاهی باید رها كنید و از کوبیدن روی یک در دست بردارید تا دری دیگر گشاده شود یا حتی هیچوقت نشود. گاهی بپذیريد و رها كنید. این کار در واقع بسیار شجاعانه است چون شما با اختیار خود، خود را در مسیر طوفان های احساسی قرار دادید که میدانید به سراغ شما خواهند آمد. در دسترس احساس حسرت، حسرت اینکه او را نمیتوانید داشته باشید، احساس گناه كه بیشتر شجاع نبوده اید یا بیشتر تلاش نکرده اید و .
کپی از کانال گردی
فریادها و نجواها، دعاها و الفاظ ها، شب ها و روزها، نداها و درخواست ها
اتفاقاتی در پیرامون ما در حال گذر است که ما درک نمی کنیم؛ فهم نداریم و برای مشاهده اش بینا نیستیم. تنها دوپایانی هستیم اکسیژن زی با هزاران کثافات تولیدی از خود در 24 ساعت شبانه روز و تنها و تنها و تنها و تنها ادعای فهم و شعور داریم. زبان از توصیف حس و حالم عاجز و من موجزتر از آنم که این حالات را بیان کنم. تنهای تنها و فقط میتوانم بگویم خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است
این داستانو رضا برام تعریف کرد و خاطره مربوط به حداقل 2 سال پیشه :
سر کلاس بچه ها از استاد سوالی پرسیدن که استاد نچسبمون نمیخواسته جواب بده به خاطر همین برگشته گفته شما خودتون باید برید دنبال جوابش شما دانشجو هستید؛ دانش جو جو جو
رضا هم برگشته گفته خب ما هم اینجا کارآموز هستیم، موز موز موز
به همین سبب روز دانش جو جو جو با تاخیر یک روزه مبارک همگیتون باشه.
شاعر میگه:
در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
حالا من میخوام بگم داداچ؟ کدوم نیک نامی؟ اینجا همه دنبال شهرتنلازم باشه برا رسیذن بهش همو میکشن و له میکنن. به هر اسم و روشی هم که شده انجامش میدن. دوست و آشنا و همسر و زن و بچه هم نداره. یه روزی همه ی آدما از همه ی کارات پشیمونت میکنن این از من به تویی که داری اینو میخونی نصیحت.
نقطه
سلام به مردمان ناامید این خاک غم زده
تو یه پست سایت زومیت نوشته شده بود که آمار جست و جوی کلمه ی "مهاجرت" تو گوگل از سمت ایرانیا سر به فلک کشیده. منم دلو به دریا زدم و رفتم سرچ کردم تا ببینم در حیطه ی شغلی من فضایی برای این کار وجود داره یا نه، که دیدم بــــــلـــــــه کشورایی که مردم براشون سر و دست میشکنن و نه یه ماه و دو ماه بلکه 18 ماه تو صف مصاحبش وایمیسن برای جذب من التماس میکنن و میگن با سر بیا.
اما میخوام فلش بک بزنم به زمانی که یادم میاد داشتم با پارتنرم که قصد مهاجرت از اینجا رو داشت بحث میکردم سر اینکه من به هیچ قیمتی حاضر نیستم این خاک رو ترک کنم و طول مدت رابطه ما تا زمانیه که تو توی این کشوری اما الان خودمو تو سرچ کلمه ی مهاجرت گوگل و غرق در وب سایت های مهاجرتی دیدم و توی این صحبت آخری که داشتم فقط یه جواب به پارتنرم دادم؛ اگه پدر و مادرم راضی باشن منم میام.
شما چطور؟
درباره این سایت